English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2157 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bank holiday U هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
bank holidays U تعطیلات رسمی
legal holiday U تعطیلات رسمی وقانونی
standards U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
Wall Street U مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
public schools U مدارس عمومی
public schools U مدارس دولتی
There was a run on the banks . U مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
a comparison between European and Japanese schools U مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
old school tie U سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
BACS U سیستم حمل پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری در یک شبکه امن
reformatory schools U کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
secure electronic transactions U استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
bankers automated clearance system U سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
resident school U مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
holiday U تعطیلات
to take leave U به تعطیلات رفتن
hols U مخفف تعطیلات
to take a vacation U به تعطیلات رفتن
get away from it all <idiom> U به تعطیلات رفتن
bank holidays U تعطیلات بانکی
new century schoolbook U نوعی طرح حروف خوانا که جهت مجلات و کتابهای درسی مدارس طراحی شده است
holiday by the seaside [British] U تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside [British] U تعطیلات در کنار دریا
Weekend U تعطیلات آخر هفته
vacationer U گشتگر ایام تعطیلات
vacationist U گشتگر ایام تعطیلات
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? U تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
holiday cottage U ویلای اجاره ای برای تعطیلات
Bang went our annul holidays. U تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
co ed U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
That's the end of our holiday. U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
So much for our holiday. U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
vacation U تعطیل
holiday U تعطیل
vacations U تعطیل
standstill U تعطیل
prorogation U تعطیل
standstil U تعطیل
shut down U تعطیل
cessation U تعطیل
tie-ups U تعطیل
tie-up U تعطیل
suspensions U تعطیل
holidays U تعطیل
suspension U تعطیل
shuts U تعطیل کردن
shut down point U نقطه تعطیل
shutting U تعطیل شدن
shut down U تعطیل شدن
shut down U تعطیل کردن
adjournments U تعطیل موقتی
holy day U تعطیل مذهبی
work stoppage U تعطیل در کار
shutting U تعطیل کردن
red day U روز تعطیل
Sabbath U روز تعطیل
shuts U تعطیل شدن
shut U تعطیل کردن
to close down U تعطیل کردن
vacation monthes long U تعطیل 3 ماه
poetical U حبس تعطیل
prorogue U تعطیل کردن
shutdown U تعطیل شدن
cut back U تعطیل کارخانه
shut U تعطیل شدن
prorogue U تعطیل شدن
adjournment U تعطیل موقتی
make and mand U تعطیل نیمروزه
vacated U تعطیل کردن
play day U روزبیکاری یا تعطیل
vacates U تعطیل کردن
vacating U تعطیل کردن
shutdowns U تعطیل شدن
vacation U به تعطیل رفتن
lock out U تعطیل کارخانه
holiday U تعطیل مذهبی
vacations U به تعطیل رفتن
prorogate U تعطیل شدن
prorogation of parliament U تعطیل مجلس
stop U تعطیل کردن
holidays U تعطیل مذهبی
vacate U تعطیل کردن
stopped U تعطیل کردن
stopping U تعطیل کردن
stops U تعطیل کردن
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
suspend U موقتا" تعطیل کردن
the school is out U مدرسه تعطیل است
f. time U روزهای تعطیل دادگاه
recesses U تعطیل موقتی تنفس
lockups U تعطیل کردن اموزشگاه
weekend U تعطیل اخرهفته را گذراندن
weekends U تعطیل اخرهفته را گذراندن
shutt down U تعطیل شدن بستن
Sunday U مربوط به یکشنبه تعطیل
holiday routine U برنامه روز تعطیل
rope yarn sunday U بعد از فهرروز تعطیل
holyday U روز تعطیل مذهبی
lockup U تعطیل کردن اموزشگاه
Sundays U مربوط به یکشنبه تعطیل
suspends U موقتا" تعطیل کردن
stopping the work U تعطیل کردن کار
the parliament is up U مجلس تعطیل است
suspending U موقتا" تعطیل کردن
recess U تعطیل موقتی تنفس
haste makes waste U تعجیل موجب تعطیل است
prorogue U تعطیل کردن بتعویق انداختن
to shut down U تعطیل شدن پایین اوردن
lockouts U تعطیل کار از طرف کارفرما
lockout U تعطیل کار از طرف کارفرما
prorogate U تعطیل کردن بتعویق انداختن
weekender U کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
in suspense U درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
sabbatarianism U اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
saint's day U روزیکه بیادگاریکی ازپیران یامقدسین تعطیل است
sabbatarian U مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
pasch U عید فصح تعطیلات عید پاک
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
red letter U مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
exoskeleton U مو و غیره
etcetera U و غیره
whatnot U غیره
grainer U و غیره
queue U صف اتوبوس و غیره
etc U مخفف و غیره
collective goods U پارک و غیره
fallow U غیره مزروع
queues U صف اتوبوس و غیره
queueing U صف اتوبوس و غیره
queued U صف اتوبوس و غیره
track and field U دیسک و غیره
nieces U دختربرادر یا خواهر و غیره
smudgier U پوشیده از کثافت یا گل و غیره
niece U دختربرادر یا خواهر و غیره
odometer U کیلومتر شماراتومبیل و غیره
smudgiest U پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy U پوشیده از کثافت یا گل و غیره
kymograph U انقباض عضلات و غیره
unexpected U غیره مترقبه غیرمنتظره
pitter-patter U چک چک باران و غیره ضربان
webby U پر ازتار عنکبوت و غیره
pitter patter U چک چک باران و غیره ضربان
to draw up U نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
to make out U نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
infrastucture U راه اهن و غیره
take-home pay U مزد پس از کسر مالیات و غیره
usher U راهنمایا کنترل سینماو غیره
ushered U راهنمایا کنترل سینماو غیره
inner tubes U لاستیک تویی اتومبیل و غیره
inner tube U لاستیک تویی اتومبیل و غیره
silo U مخزن زیرزمینی غلات و غیره
dials U گرفتن تلفن یارادیو و غیره
dialed U گرفتن تلفن یارادیو و غیره
ushers U راهنمایا کنترل سینماو غیره
ushering U راهنمایا کنترل سینماو غیره
venom U زهر مار و عقرب و غیره
Do not admit any outsiders. U افراد غیره را راه ندهید
keratosis U شاخی شدن پوست و غیره
needled U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
bake U پختن [نان و کیک غیره]
needle U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
dialled U گرفتن تلفن یارادیو و غیره
exofficio U از لحاظ تصدی مقام و غیره
upholsterer U خیاط رومبلی و پرده و غیره
eviscerate U روده یا چشم و غیره رادراوردن
clogging U گرفتگی [سوراخ یا لوله و غیره ]
dial U گرفتن تلفن یارادیو و غیره
wheal U ورم جای شلاق و غیره
dTbGcles U سقوط ناگهانی حکومت و غیره
debacles U سقوط ناگهانی حکومت و غیره
debacle U سقوط ناگهانی حکومت و غیره
whippletree U تیر مال بنددرشکه و غیره
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1incentive
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
2make the case? به فارسی چی میشه
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1conscious
1Youths are strongly influenced by the media
1من تعطیلات را به گردش میروم.شما چطور؟
1wife is life life is knife knife kill the life
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com